حسین شاحسنی در سال 1335 در روستای محمله متولد شد . در سن 5 سالگی پدرش را از دست داد.
وی در سن 6 سالگی مشغول به تحصیل شد اما به دلیل فقر و تنگدستی درکلاس چهارم تحصیل را رها کرده و با کارگری، برادرانش را در تامین هزینه های زندگی یاری کرد. شهید شاحسنی در سن 18 سالگی ازدواج کرد و برای تامین مخارج زندگی چند سالی به خارج از کشور رفت. اماپس از تجاوز دشمن به میهن اسلامی ندای امام خمینی (ره) را لبیک گفته و برای دفاع از میهن به ایران بازگشت. وی پس از گذراندن دوره نظامی کوتاه در بسیج شهر لار و دوره فشرده ای در کازرون عازم جبهه گردید. سرانجام در در عملیات فتح المبین در تاریخ 18/1/1361 به درجه رفیع شهادت نایل گردید.
بخشی از وصیت نامه شهیدحسین شاحسنی:
اکنون که به فرمان امام خمینی و جهت ادای وظیفه شرعی خود به جبهه های نبرد حق علیه باطل می روم،چون مکتب اسلام ، مکتب شهادت است اگر شهید شدم در راه الله است.
پیامم به هم محلی های عزیزم این است که رهنمودهای امام را گوش کرده تا راه نجات را پیدا کنند وگر نه در گناهان غرق خواهند شد.
حمزه مومنی در تاریخ 2/2/ 1343 در یک خانواده مذهبی، متدین و مومن در روستای محمله متولد شد
دوران کودکی را در دامان پر مهر و محبت خانواده با مسائل اولیه اسلام آشنا شد و از فراست و ذکاوت فوق العاده ای برخوردار بود. در درس اعجوبه ای شگفت انگیز بود که زبانزد خاص و عام شده بود.
حرکات و رفتارش آینده ای درخشان و پر افتخار را نوید میداد.
مشکلات و سختیها لحظه ای او را از تعلیم و تعلم باز نداشت بلکه او را در این راه صابر و ثابت قدم پروراند.
احترام عجیبی نسبت به والدین خود داشت، گویا می دانست که پدر و مادرش باید 5سال چشم انتظار آمدنش باشند.
در سالهای اوج انقلاب در راهپیمایی و تظاهرات شرکت می کرد و پس از پیروزی انقلاب به فرمان امام خمینی(ره) به عضویت سپاه در آمد.
بارها در جبهه های حق علیه باطل حضور یافت وعشق به شهادت لحظه ای او را آرام نمی گذاشت. در عملیات فاو شیمیایی شد و پس از درمانی کوتاه فورا خانه را به قصد جبهه ترک نمود. تا اینکه در منطقه عملیاتی فکه بر اثر اصابت تیر مستقیم کالیبر 50 به صورتش روح ملکوتی اش به معراج رفت. به دلیل عملیاتی بودن منطقه بعد از 5 سال جسم خاکی اش در زادگاهش تشییع و به خاک سپرده شد.
بخشی از وصیت نامه شهید حمزه مومنی:
خدا را شکر میکنم که این توفیق را به من داده که در جبهه بتوانم وظیفه ی شرعی خودم را در حد توانایی ام نسبت به اسلام و قرآن انجام دهم. خواهشی که از همه اقوام و اهالی محل دارم این است که امام و روحانیت را تنها نگذارید وگرنه گمراه می شوید.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ